خرمگس (به انگلیسی: The Gadfly) نام داستانی از نویسنده انگلیسی، اتل لیلیان وینیچ می*باشد که در دهه ???? انتشار یافت. این داستان در کشور ایران، توسط خسرو همایون*پور و ترجمه*ای دیگر توسط داریوش شاهین به فارسی برگردان شده*است.
این کتاب در سال ???? در انگلستان و آمریکا منتشر شد. وینیچ در این کتاب سیمای انسان*هایی را مجسم کرده*است که برای کسب آزادی, استقلال و حقوق اجتماعی خود دست به مبارزه می*زنند و در این راه از مرگ نیز هراسی ندارند. «عشق» در این کتاب مقامی ارجمند دارد.نقش اصلی این کتاب آرتور برتن است که یک انگلیسی مقیم در ایتالیا در زمان سلطه? اطریشی ها بر این کشور است، او پس از شکست عشقی خود دست به یک ماجراجویی بزرگ می*زند و بعدها دوباره به ایتالیا بازمیگردد و در یک گروه انقلابی به کار مشغول می*شود.
انگار نفس در سینه ام می پیچید و نمی خواست بالا بیاید.دستم را به تنه درخت گرفتم اما با دیدن ماشینی که در آن شرایط دقیقا مثل یک خوس بی محل در تعقیبم بود بار دیگر از جا کنده شدم.پنجمین کوچه،کوچه شماره ده بود.فقط یک کوچه دیگر باقی مانده بود و من هنوز مطمئن نبودم که شجاعت روبه رو شدن با آنچه خودم را برایش تا آنجا کشانده بودم داشته باشم.سر کوچه ششم که رسیدم دیگر فلج شدم.قدرت کوچکترین حرکتی را نداشتم به قدری دمای بدنم پایین افتاده بود که حس می کردم هر آن برفک زده و منجمد می شوم.کف دستم را به دیوار سنگ کاری شده پایین کوچه گذاشتم انگار قطره ای خون در بدنم نبود سفید و سرد....دقیقا عین آدم برفی فقط باید دست هایم را باز می کردم و جای دماغم یک هویج می کاستم.چه ایده جالب و مسخره ای بود....